سایت دوست عزیز و هنرمندم جناب اقای مجید اخشابی کلیک کنید
مجید اخشابی و عمو پورنگ
31 10 2009دیدگاهها : دیدگاهها برای مجید اخشابی و عمو پورنگ بسته هستند
دستهها : دست نوشته ها
این روزا …
29 10 2009به نام خدا
دوستان عزیز سلام
این روزها خیلی تنها شدیم دیگه آدما کلامشون بوی عشق نمیده دیگه مثل قدیما زبون آدما ساده و صادق نیست حرفاشون قشنگه مثل جعبه های رنگی توخالی این روزا دیگه نمی تونی مهمون دل کسی بشی چون زبون فریبننده اش اجازه ورود به قلبش رو نمیده واسه همین این روزا مهمون سر زبونا هستیم این روزا نگاه آدما اصلا روزنه ای از نور نداره چون خونه دل شون تاریکه این روزا دیگه دست آدما بوی نوازش نمیده چرا که اسکناس های رنگارنگ فرصت این کار رو گرفته این روزا کسی تو دل کسی جا نمیشه چون در دل به روی کسی وا نمیشه این روزا پاها دیگه نا ندارن از بس سرازیری رفتن حال بالا رفتن رو ندارن این روزا کسی به کسی کار نداره حرفای منم تو این فضا جا نداره این روزا ….
دست همه تون رو می بوسم التماس دعا
میلاد امام رضا (ع) بر تمامی دوستان مبارک باد به همین مناسبت روز جمعه بعد از اذان مغرب یک ساعت ویزه برنامه زنده خواهیم داشت
برای ثبت نظرات اینجا کلیک کنید
دیدگاهها : دیدگاهها برای این روزا … بسته هستند
دستهها : دست نوشته ها
عموپورنگ گیتاریست
24 10 2009هر بار که برای ضبط ترانه های جدید به استودیوی ضبط اقای نصرتی می رویم علیرغم خستگی اما با نشاط بیشتری پس از پایان کار به خانه بر می گردیم اقا مهرداد یک کوه انرژی است و تمامش هم مثبت بس که به ادم روحیه می بخشد یک انسان شریف و دوست داشتنی برای پست بعدی یک پست تصویری در نظر گرفه ام مطمئنم خوش تون خواهد امد
دیدگاهها : دیدگاهها برای عموپورنگ گیتاریست بسته هستند
دستهها : دست نوشته ها
لیندا کیانی و عمو پورنگ و پوریا پورسرخ
23 10 2009دیدگاهها : دیدگاهها برای لیندا کیانی و عمو پورنگ و پوریا پورسرخ بسته هستند
دستهها : دست نوشته ها
لیندا کیانی و عمو پورنگ و پوریا پورسرخ
23 10 2009دیدگاهها : دیدگاهها برای لیندا کیانی و عمو پورنگ و پوریا پورسرخ بسته هستند
دستهها : دست نوشته ها
دختر ما مثل گله / مثل یه شاخه سنبله
20 10 2009دیدگاهها : دیدگاهها برای دختر ما مثل گله / مثل یه شاخه سنبله بسته هستند
دستهها : دست نوشته ها
پرویز پرستویی و عمو پورنگ و کتاب قانون مازیار میری
17 10 2009
سینمای خانوادگی ما پرسیدم : شوخی می کنی ؟ گفت : باور کن فقط خودمونیم به مادرم گفتم او هم باور نکرد وقتی وارد محوطه باز مجتمع سینمایی پردیس رازی شدیم تعجبم دیگر کامل شده بود دوستم راست می گفت گویی سینما آزادی رو آورده بودند جنوب شهر فیلم کتاب قانون را در طبقه دوم نمایش می دادند از مسئول گیشه سراغ آسانسور را گرفتم و تاکید کردم فقط به خاطر پادرد مادرمه اما ایشان گفتند که آسانسور خاموش است دوستم با خنده نگاهی به من کرد و بعد از پچ و پچ با همون آقا با خنده گفت : ما بالا نمیریم فیلم رو تو همین سالن پایین نمایش میدهند فقط ده دقیقه معطلی داره دیگه واقعا اعجاب آور بود چند تا سالن شیک با همه امکانات و در سه طبقه و صندلی های راحت و نو وای خدا سیستم دالبی و… همون آقاهه اومد و رو به من و دوستم گفت : بلیط ها رو بدید و بعد بلیطها رو از دوستم گرفت و پول او را برگردوند و گفت الان مدیر سینما زنگ زدند و گفتن که شما ادامه کلیک کنید
فیلمی از اتاق فرمان سینما فیلم دوخواهر
دیدگاهها : دیدگاهها برای پرویز پرستویی و عمو پورنگ و کتاب قانون مازیار میری بسته هستند
برچسبها: مازیار میری, کتاب قانون, پرویز پرستویی, پرویز پرستویی و عمو پورنگ, عمو پورنگ و کتاب قانون
دستهها : خاطرات
آخرین نظرات شما